استان کرمان

 ” به نام خداوند جان و خرد “

 ” استان کرمان “

گنبد جبلیه

( نماد شهر کرمان – عکاس : رضا عادلی )

موقعیت جغرافیایی استان کرمان :

استان از پهناورترین استان های‌ ایران است  و پایتخت آن شهر کرمان می باشد . این استان در جنوب شرقی ایران واقع شده و جمعیت آن تا سال ۱۳۹۵ و بر اساس آمار مرکز آمار ایران برابر با ۳٬۱۶۴٬۷۱۸ تن بوده‌ است . کرمان با دربر گرفتن بیش از ۱۱ درصد از وسعت ایران با حدود ۱۸۳٬۲۸۵ کیلومتر مربع وسعت دارد و نظر جغرافیایی بین مدارهای 55 دقیقه و 25 درجه تا 32 درجه عرض شمالی و26 دقیقه و53 درجه تا 29 دقیقه و59 درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است . این استان از شمال به استان های یزد و خراسان جنوبی ، ‌از جنوب به استان هرمزگان ، از شرق به استان سیستان و بلوچستان و از غرب به استان فارس محدود می شود و دارای 17 شهرستان، 46 بخش ،143 دهستان و 59 شهر است .

موقعیت جغرافیایی استان کرمان

وضعیت آب و هوایی این استان :

استان کرمان دارای آب و هوای متنوعی است  . به طور مثال در قسمت‌های شمالی که نزدیک کویر است ، آب و هوای خشک و کویری ، و در قسمت جنوبی آب و هوایی معتدل و دل پذیر دارد . متوسط ارتفاع شهر کرمان از سطح دریا معادل 1755 متر است و بیش تر نقاط شهر با کوه احاطه شده ‌است . کرمان شب‌ های زمستانی بسیار سردی دارد وکوه ‌های جوپار و پلوار و جفتان در جنوب و جنوب شرق کرمان در تمام طول سال برف دارند . متوسط مقدار باران در طول سال در کرمان معادل 135 میلی متر است . به دلیل نزدیکی کرمان به کویر لوت این شهر در تابستان گرم و در بهار دارای طوفان های شن می‌باشد ولی به طور کلی آب و هوای این شهر به نسبت خنک است . قسمت ‌های شمالی و شمال شرقی شهر کرمان که در مجاورت کوه‌ های صاحب الزمان قرار دارد از آب و هوای معتدل تری برخوردار است و قسمت ‌های جنوبی و غربی شهر به واسطه نزدیکی به بیابان، تابستان‌ های گرم تری دارد و گرد و غبار هوا نیز بیش تر است.

وجه تسمیه کرمان :

براى كرمان وجه تسميه‏هاى گوناگون وجود دارد و هر كسى علتى را براى انتخاب اين نام بر اين سرزمين عنوان نموده است . در پاره‏اى از كتب افسانه‏اى وجه تسميه كرمان را به كرم هفتواد نسبت داده‏اند . كرمان به كرمى نسبت داشته شده است كه هفتواد نام داشته و حکایت آن بدین قرار است : هفتواد نام شخصیتی ایرانی است که در کارنامه اردشیر بابکان و شاهنامه فردوسی به عنوان حاکم کرمان معرفی می‌شود . کلمه هفتواد در شاهنامه ثبت شده و متن پهلوی نام آن به صورت هپتن باد آمده است.  هپتان بوخت نیز صورت دیگر پهلوی این کلمه است . هپتان باد به معنای دارای هفت پسر یا دارای هفتمین پسر است ، هم چنین هپتان بخت را به معنی آزاد شده از هفت آسمان نیز دانسته‌اند . بنا بر نقل شاهنامه فردوسی در شهری بنام کجاران ( بم امروزی ) در نزدیکی قلعه دختر بم ، تجارت مردم از راه نخ ریسی بوده است و این کار برعهده بانوان می بوده .خانم ها و دختران شهر هر روز نزد صخره‌ای نخ ریسی می‌کردند . در این شهر مردی بود به نام هفتواد که هفت پسر و یک دختر داشته می زیسته ، روزی دختر هفتواد زیر درخت سیب ، سیبی افتاده پیدا می کند و آن را بر می دارد و مشغول خوردن اش می شود که ناگهان کرمی درون سیب می بیند . دختر کرم را با انگشت بر می دارد و درون دوکی می گذارد و تصمیم می گیرد از آن نگهداری کند به امید آن که از طالع کرم ریستن بسیار کند.  این گونه می شود ، هر روز به کرم  سیب می‌دهد و کار بسیار می‌ کند تا این که کرم بزرگ و قوی می شود . هفتواد و فرزندان اش به پشتوانه ثروتی که از قبل کرم به دست می آورند ، می توانند سربازانی استخدام کرده و در مقابل حاکمی که به طمع گرفتن مالیات سروقت شان آمده بود ایستادگی کنند . کار به جایی می رسید که در مقابل هفتواد و پسرانش کسی را یارای ایستادن نبوده ، هفتواد دژی بزرگ – که شاید اشاره به همان قلعه دختر باشد – در کوه می سازد و کرم را که دیگر به شکل غول آسایی بزرگ شده است به حوض آبی درون قلعه منتقل می کند و به خاطر شهرت این کرم نام کجاران به بم تغییر می کند ، تا آن که خبر به اردشیر بابکان می رسد ، او که در ابتدا مغلوب کرم شده بوده در نهایت با نیرنگ می تواند بر کرم و نگهبانان اش چیره شود ، اردشیر دژبانان را مست می نماید  و به دست کسی دیگی از ارزیز ( قلع ) داغ به نام شیر و برنج برای کرم پر اشتها می فرستد ،کرم با خوردن ارزیز مذاب ناتوان شده و به شمشیر اردشیر بابکان از پای درمی آید ، اردشیر در ادامه هفتواد و پسرانش را که برای نجات کرم آمده بودند به مانند کرم و ملازمان اش از دم تیغ می گذراند . پس از آن اردشیر پایتخت را به بم می برد و قلعه و آتشکده ای در بم بنا می کند ( امروزه آثار قلعه ای به نام قلعه اردشیر در نزدیکی قلعه دختر کرمان وجود دارد ) سپس سپاهی به کرمان می فرستد و افرادی را برای حکم رانی بر کرمان می گمارد .

در کتاب « تاریخ کرمان » به نویسندگی احمد علیخان وزیری ، به طور خلاصه این اسطوره معرفی شده است. هم چنین دکتر باستانی پاریزی  نیز در آثار مشهور خود به این اسطوره اشاره کرده است .

برخى گويند كه در كرمان كرمى وجود داشته كه مظهر بت‏پرستى و مارپرستى بوده است .

مولف کتاب جغرافیای کرمان می نویسد : حدود سال ۲۲۰ پس از میلاد مسیح  به هنگام فتح کرمان به دست اردشیر ، این محل گواشیر نام داشته و مرکز ولایت کرمان بوده ‌است .

بنا به گفته هرودت کرمانیا از قبایل دوازده‌گانه ایران می‌باشد و ساتراپی چهاردهم ( دارا ) مشتمل بر ایالت کرمان بوده ‌است .

برخى دیگر مردم كرمان را تيره‏اى از پارسيان گفته‏اند . پارسيان به شش طايفه شهرى تقسيم می شده‏اند . يكى از آن طوايف گرمانيان بوده‏اند ، تصور مى‏رود كه كرمانيان همان گرمانيان باشند .

برخى كرمان را منسوب به كرمان بن خلوح بن لنطمى بن يافث بن نوح مى‏دادند . عده‏اى ديگر آن را منسوب به كرمان بن فارس بن سام بن نوح ، ديگرى گويد كرمان به كرمان بن فارس بن طهمورث منسوب مى‏باشد .

برخى هم معتقدند كه كرمان از دو كلمه « كار » و « مان » تشكيل شده است ، « كار » به معنى جنگ و « مان » به مفهوم محل است و به معنای جايگاه دلاوران است .

بعضى از جغرافى دانان كرمان را از دو كلمه « كر » و « مان » دانسته‏ اند ، « كر » به معناى كوه و « مان » پسوند مكان و جايگاه است ، آنان كرمان را به معناى جايگاهى برفراز كوه مى‏دانند .

برخى كرمان را از ريشه كرمن به معنى كار و كوشش و وظيفه مى‏دانند و گویند كرمان به معنى كاركننده و كوشا مى‏باشد .

برخى نيز آن را به كريمان پدر نريمان نسبت مى‏دهند . كريمان پدر نريمان آن شهر را به نام خود ناميده است .

در مدارک تاریخی و جغرافیایی اسلامی از منطقه کرمان به نام کارمانیا ، ژرمانیا ، کرمانیا ، کریمان ، کارمانی ، کرمانی و بوتیا آورده شده است .

کرمان در چرخش دوران :

قبل از اسلام

قلعه دختر و قلعه اردشیر از آثار دوران ساسانی در مشرق شهر کنونی کرمان -که هنوز خرابه‌های آنها برجا ست – گواه بر این است که در زمان اردشیر بابکان در همین محل شهری آباد یا قلعه‌ای مهم وجود داشته ‌است.

مؤلف کتاب جغرافیای کرمان معتقد است که حدود 220 پیش از میلاد ، به هنگام فتح کرمان به دست اردشیر این محل « گواشیر » نام داشته و مرکز ولایت کرمان بوده ‌است بنا بر گفته هرودت ،کرمانیا از قبایل دوازده گانه ایران می‌باشند و ساتراپی چهاردهم ( دارا ) مشتمل بر ایالت کرمان بوده ‌است.

در روایات اساطیری نیز آمده ‌است که کیخسرو ،کرمان و مکران را به رستم بخشید هم چنین نشانی ‌هایی از فرمان روایی بهمن بر این خطه می‌دهند ، آنگاه روایت تاریخی این سرزمین آغاز می‌شود . در زمان هخامنشیان کوروش آن جا را تبعید گاه نونید قرار داد و سپس حکومت اشکانیان را شکست داده فرزند خود را که او نیز اردشیر نام داشت به حکومت کرمان گماشته است . گویند کرمان آخرین پناهگاه یزدگرد سوم پادشاه ساسانی نیز بوده‌ است.

بعد از اسلام

در دوره اسلامی و مقارن با سال21 تا 24 هجری قمری و سال های بعد از آن کرمان مورد هجمه اعراب بوده است . کرمان در زمان حکومت خلفای عباسی به شورش های مکرر دست زد ولی هیچ یک به سامان نرسید تا سرانجام در سال 253 هجری قمری به تصرف یعقوب لیث ، موسس سلسه صفاریان درآمد . پس از آن این سرزمین در زیر سلطه حکومت‌ های قدرتمند زمان مانند سامانیان ، دیلمیان ، آل بویه و سلجوقیان قرار گرفت .در عصر غزنویان فرمان روایان آرامش را از مردم گرفتند تنها در عهد سلجوقیان و در زمان حکومت ملک قاورد و فرزندانش بوده که کرمان روی رفاه و آسایش را دیده است و آثاری چون مسجد ملک پدید آمده ، پس از حکومت 150 ساله سلجوقیان ، کرمان حمله مغول را به خود دید و براق حاجب از سرداران قراختاییان کرمان را به تصرف در آورد ، از اعقاب وی ترکان خاتون بر کرمان فرمان روایی یافت ، او در آبادانی شهر کوشید و دخترش پادشاه خاتون نیز حاکمی فاضل بود و حامی دانشمندان . این سلسله از 619 تا 703 هجری قمری در کرمان سلطنت کردند . در زمان حکومت قراختاییان بود که مارکوپولو سیاح معروف ونیزی از کرمان دیدن کرد . در سال 714 هجری ‌قمری امیر مبارزالدین محمد مؤسس سلسله آل مظفر ، کرمان را تصرف کرد . تیموریان از سال 796 تا 834 برکرمان فایق آمدند ، سپس تنی چند از طایفه قراقویونلوها در کرمان به قدرت رسیدند .

سلاطین صفوی از 915 هجری کرمان را به متصرفات خود افزودند و در سال 1005 هجری ، گنجعلی خان از سوی صفویه به حکومت کرمان رسید ، در اثر تدبیر و تداوم حکومت او شهر چندی شاهد آسایش و آرامش بود و زمانه برای ترقی و آبادانی مناسب شد .

در روزگار افول قدرت صفویان ، افاغنه ، کرمان را به جزای شهامت و مقاومت در برابر آنان به خاک و خون کشیدند . نادرشاه افشار نیز هنگامی به کرمان رسید که بر اثر کشتن رضا قلی میرزا ( پسرش ) به جنون آدم کشی مبتلا شده بود ، او دستور گردن زدن مردم بی‌گناه را صادر کرد و یکی از بزرگترین قتل عام های معروف تاریخ کرمان را به راه انداخت . نادرشاه افشار و عمال او هنگام تسخیر آن در سال 1160 هجری قمری ضمن غارت و چپاول اموال این مردم رنجدیده بسیاری مردان آن را سربریده و از سرهای آنان مناره‌ هایی ساختند .  محله پامنار که هنوز هم به همین نام خوانده می‌شود یادگار آن فاجعه و تجدید کننده ، خاطرات تلخ آن جنایت تاسف انگیز می‌ باشد…

کرمان از کریم خان زند – که پادشاهی مردم دوست بود – نصیبی نبرد . او نتوانست کرمان را به قلمرو قدرت خود ضمیمه کند . کرمان از این سلسله خیری ندید و سهل است که به گناه حمایت از آخرین بازمانده زندیه ( لطفعلی خان زند ) گرفتار خشم آغا محمدخان قاجار شود که به روایت تاریخی : هفت من ( به روایتی بیست هزار جفت و به روایتی دیگر هفتاد هزار جفت چشم ) از مردم بی گناه در آورد!

اگر چه جانشینان او تلاش کردند تا با اعزام حاکمانی مدیر و مدبر هم چون محمد اسماعیل خان نوری « وکیل الملک» و « ابراهیم خان ظهیرالدوله » به باز سازی شهر کرمان و تحبیب قلوب بپردازند و با برپایی آثاری چون مجموعه وکیل و مجموعه ابراهیم خان گذشته‌ها را به نسیان و فراموشی بسپارند ، با این حال این که اقداماتی از این قبیل در تحقق آن نظر موثر بوده یا نه پرسشی است که پاسخ آن به تاریخ سپرده می‌شود …

کرمان به واسطه موقعیت مکانی اش ، حد فاصلی است برای رفت و آمد و حمل و نقل میان شهرهای بزرگ همواره شهری مهاجر پذیر بوده و هست و اقوام گوناگونی را در ادوار گونه گون در خود جای داده است .

شهرستان های استان کرمان و پراندگی قوم هایش :

شهرستان بافت

شهر بافت سومین شهر مرتفع ایران است و با قدمتی بیش از هزار سال در جنوب غربی استان کرمان قرار دارد . این شهرستان داراي 4 مرکز شهری ، 3 بخش و 14 دهستان می باشد . بافت مرکز اقطاع بوده است و در کتاب صوره الارض ابن حوقل به نام باخته  و در تقدیم البلدان به نام بافد  از آن یاد شده و در گذر زمان به بافت تبدیل شده است . وجه تسميه بافت احتمالا این است که در آن جا بافندگی رونق بسیار داشته است و مردم در آن جا قالی ها و جامه های الوان و گران قیمت می بافته اند .

شهرستان بافت از ترکب قومی نسبتا متنوعی برخوردار است وگروههاي قومي در آن به چند دسته تقسیم می شوند :
گروه مهاجران : گروه هاي قومی که از مناطق دیگر مثل فارس ، آذربایجان ، خراسان ، سیستان و بلوچستان و لرستان به این منطقه مهاجرت کرده اند ، مانند گروه های قومی سلیمانی ، لک ، بلوچ ، سبز بلوچ ، طايفه کر و آیینه ای
گروه مهاجران ، قومي هستند که برای دستیابی به اهداف سیاسی خود به اين منطقه آمده اند از جمله گروه قومی که به این منطقه آمده است اعراب بوده اند با هدف گسترش سرزمین های اسلامی . بدین طریق بعضی ها ساکن شدند و نسل آن ها نیز گسترش پیدا کرد و جمعیت آنها افزایش ، مثل : طوایف بنی اسد ، انصاری و …
گروه تبعیدی ها : قومی هستند که به دلیل برخی ناسازگاری ها و درگیری ها در محل سکونت خود ، از طرف حاکمان مناطق به این منطقه تبعید شده اند و آنها این شهرستان را  به عنوان محل اقامت خود برگزیده اند ، مانند : گروه قومی افشار ، لری ، بچافچی ، لک ها و طایفه جمالی و…
گروه آذری ها:
این قوم خود به گروه هایی چند تفکیک می شوند از قبیل :
افشار : سابقه تاریخی آنها به دوره صفویه بر می گردد . از آن زمان تا پایان دوره قاجاریه در امر حکم رانی در منطقه کرمان نقش مهمی به عهده داشته اند و برخی از آنان از حاکمان کرمان و توابع آن بوده اند .گروه قومی افشار در اصل ترک زبان هستند و از مناطق ارومیه و زنجان مهاجرت کرده و در زمان شاه طهماسب صفوی تبعید و در حال حاضر در منطقه وکیل آباد و ارزوییه شهرستان بافت سکونت دارند .
 گروه قتلو : سابقه تاریخی آن ها به سلاطین سلجوقی کرمان می رسد . بزرگان قوم شان معتقدند که از نوادگان قتلومش برادرآلب ارسلان ، و پدرش ملک قاورد سلجوقی حاکم کرمان هستند.
مولف کتاب جغرافیای استان کرمان می نویسد : قتلو ترک زبان اند و بیش تر در اقطاع و صوغان می باشند . پرجمعیت ترین طایفه ایل قتلو ساجقه نام دارد که بیشتردر تذرج و رابر سکونت دارند ، هم چنین طایفه قتلویی در برکنان بافت ، و طایفه اسکندری نیز در صوغان به سر می برند .
گروه بلوچ ها :
 این قوم از گروه های مهاجری هستند که در ابتدا با مهاجرت چند برادر با اهل خانواده خود از زابل سیستان و بلوچستان به جيرفت مهاجرت کردند و در ساردوییه ساکن شدند . بعد از مدتی تعداد آنها افزوده شد و گروهي به مناطق خوش آب و هوای بافت ، بنگان ، رابر و بابیدعلیا مهاجرت کردند ، جد تمام آنها سبز علی بلوچ بوده است .  
گروه لرها :
این گروه قومی به گروه های متعدد دسته بندی می شوند از جمله:
گروه لري : از گروه های قومی بزرگ شهر رابر هستند که از ابتدا در لرستان ساکن بوده اند ، بنا بر اعتقاد بزرگان قوم در دوره افشاریه دو برادر به نام های بدرالدین و فخر الدین با همراهی افراد طایفه خود با دولت وارد جنگ شدند که این درگیری ها منجر به تبعید آن ها به استان کرمان گردید و در کرمان دو گروه شدند :

گروهی در رابر بافت سکونت یافتند و طایفه بزرگ شمس الدینی را تشکیل می دهند . جد آن ها بدرالدین است و گروه دیگری لرهای کوه پنج سیر جان هستند که جد آن ها فخر الدین است .

گروه لک ها :

 از گروه هایی هستند که طوایف آن ها در کرمان ، بافت و زرند پراکنده اند . وزیری می نویسد : حدود سال 1100 شمسی از جرون فارس به کرمان آمده اند . گروه قومی لک شامل چهار طایفه بزرگ است ، که عبارت است از : لک سلطانی ( شهسواری ) ، لک گداری ( بختیاری) ، لک رجایی و لک امام بخش

این گروه های قومی در مناطق کیسکان ، گدار کفتوییه ، بزنجان و انجرک شهرستان بافت زندگی می کنند.
گروه لک گداری (بختیاری ) : اين گروه قومی ، گروهی هستند که از چهار محال بختیاری به کرمان آمده اند و در ابتدا ساکن الیگودرز بوده اند .
لک امام بخش :  در برکنان شهرستان بافت سکونت دارند و بزرگ آنها سلیم نام داشته است.
گروه قومی کر :  اجداد آن ها از چهار محال بختیاری به کرمان آمده است و در منطقه سیاه کوه بافت سکنی گزیده اند ، جد آنها شهاب الدین نام داشته که به علت نپرداختن مالیات با دولت وقت درگیر شده است ، میان آنها جنگ نابرابری صورت می گیرد ، شهاب الدین و همراهان اش زمانی که می بینند توان مقابله با نیروهای دولتی را ندارند به کرمان فرار می کنند .
لک رجایی :  این گروه قومی از لحاظ نژادی با دیگر گروه های قومی لک فرق می کنن د . لک رجایی در مناطق انجرک ، نمزاد ، تاج آباد و زمان آباد زندگی می کنند . بزرگان آنها بر این باورند که در زمان نادر شاه از کرمانشاه به کرمان تبعید شده اند .

شهرستان بردسیر :
این شهرستان با 6324 کیلومتر مربع در مرکز استان کرمان قرار دارد و دارای 1 بخش مرکزی ، 3 شهر و 6 دهستان است .  بنای شهر بردسیر را به اردشیر بابکان نسبت می دهند که آن را به نام های اردشیر یا وه اردشیر می نامند . این شهر بعد از ورود اعراب به نام بردسیر خوانده شده است . در دوران حکومت سلجوقیان به عنوان قصبه « مشیز » تولدی نو یافت و سال ها به نام مشیز شهرت داشت ولی در نهایت حدود سال های 1331-1330 مجددا بردسیر خوانده شد.
  علی رغم حضور کثیر فارس زبانان در این شهرستان ، گروه های قومی دیگری مثل اعراب و بلوچ ها (شاخه ای از گروه قومی سبز بلوچ ) نیز در مناطقی مثل قزیه العرب و اطراف آن زندگی می کنند.

شهرستان بم :
بم شهری قدیمی که آن را منسوب به بهمن بن اسفند یار می دانند . این شهر در گذشته در مسیر جاده ابریشم قرار داشته است و در شرق استان کرمان قرار دارد ، این شهرستان دارای 5 مرکز شهری ،5 بخش و 13 دهستان است . بر اساس سرشماری سال 1375جمعیت کل این شهرستان 198975 نفر بوده است که در اثر زلزله سال 1382 جمعیت این شهرستان دچار نقصان زیادی می شود … اکثر ساکنان این شهرستان فارسی زبان اند اما جمعی از گروه قومی ترکان به نام طایفه رئیسی که از اعقاب عزها هستند ساکن این شهرستان می باشند

. علاوه بر این گروه قومی ، گروه قومی دیگری که متشکل از بلوچ ها می باشد در نواحی هم مرز این شهرستان با استان سیستان و بلوچستان زندگی می کنند که به زبان بلوچی صحبت می کنند و لباس بلوچی نیز به تن دارند.


شهرستان جیرفت :

این شهر در تاریخ به « گدروزیا » یا « کمادین » معروف است و دارای سابقه تاریخی بسیار کهن بوده و بر اساس کاوش های باستان شناسی بیش از 7000 هزار سال قدمت دارد هم چنین محل گذر اسکندر نیز می باشد. دشت دقیانوس نیز در اين شهر قرار دارد . مورخین بر این باورند که شهر قدیمی جیرفت در اثر سیل بنیان کنی نابود گردیده و خرابه های آن اکنون در یک کیلومتری جیرفت « سبزواران » فعلی قرار گرفته است . خرابه های قديم شهر را به عهد دقيانوس نسبت داده اند و از اين خرابه ها  سکه ها و آثار  عتیقه بسیاری به دست آمده است.


شهرستان جیرفت از ترکیب قومی نسبتا متنوعی برخوردار می باشد :
گروه ترکان : ترک زبانان در شرق جیرفت در ساردوییه و نواحی اطراف آن ساکن اند . از طایفه های این گروه قومی می توان به طایفه رئیسی ، دادخواهی ، کرمانشاهی ، جاویدان و فتحی که از عقاب غزها می باشند اشاره داشت .
گروه لرها :  از گروه قومی لر زبانان می توان به طایفه شریفی که یکی از بزرگ ترین گروه های قومی در شهرستان جیرفت می باشد می توان اشاره داشت ، اکثر آنها در نواحی اطراف سارد و ثیه که یکی از نواحی خوش آب و هوای این شهرستان است زندگی می کنند .
گروه عرب ها :  این گروه قومی مهاجر شامل گروه های متعددی از قبیل : عرب سرحدی ، عرب بنی اسد ، عرب و مداحی می باشند که از قسمت های مختلف شبه جزیره عربستان در زمان حمله اعراب به این منطقه آمده اند و بیش تر در نواحی خوش و آب و هوای این شهرستان زندگی می کنند .
گروه بلوچ ها : ریشه آن ها به جدشان سبز علی بلوچ می رسد و در حال حاضر در نواحی کوهستانی این شهرستان زندگی می کنند.


شهرستان زرند :
اگرچه سابقه تاریخی و تاریخ شهر زرند از دید پژوهندگان دور مانده است ولی از آنچه در آثار و کتب پهلوی و تاریخی برجای مانده است این گونه استنباط می شود که بنای این شهر مربوط به دوران ساسانیان است . در اوستا به نام « زراوند » از آن نام برده شده است . این شهرستان در شمال کرمان قرار دارد و دارای 3 بخش ، 6 مرکز شهر و 13 دهستان می باشد و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان اين شهرستان را مسلمانان تشکیل می دهند ، با این حال  سه گروه عمده دیگر علاوه بر فارسی زبانان در این شهرستان سکنی گزیده اند . این سه گروه قومی که از گروه های مهاجر می باشند به ترتیب : عرب ها ، ترکان و لرها هستند .

گروه قومی اعراب در فنات البشر در دهستان « سربنان » زرند زندگی می کنند و در زمان ورود اعراب به این منطقه وارد شده و ماندگار شده اند ، گروه قومی دیگر که ترک زبانان می باشند در دوره حکومت سلجوقیان به اين منطقه آمده اند و در حیات سیاسی این منطقه نیز مشارکت داشته اند ، از گروه های قومی این قوم می توان به تيره افشار و دیگر طایفه هایی که بعد ها به استان کرمان مهاجرت نموده اند اشاره داشت . به علاوه از گروه قومی لر ها نیز مي توان به تیره لک ها در این شهرستان اشاره کرد .

شهرستان سیر جان :
این شهر در گذشته به نام سیرگان معروف بوده است و بنای آن را بهمن پادشاه اشکانی نسبت می دهند . بعد ها که اعراب به این شهر دست یافتند معرب شده و به سیر جان تبدیل گردیده است . اين شهرستان دارای 2 بخش ، 4 شهر و 10 دهستان می باشد.   علارغم این که این شهرستان از ترکیب زبانی و قومی نسبتا متنوعی برخوردار است  اما چند گروه قومی هستند که حضور چشم گیر تری در اين شهرستان دارند :
گروه آذری ها  : آذری هاي مقیم شهرستان سیر جان خود به چند دسته قابل تفکیک اند :
افشار: بزرگترین گروه قومی هست که از آذربایجان به استان کرمان مهاجرت کرده و جمعي از این تیره امروزه در شهرستان سیر جان در نواحی از قبیل چاه بید ، بونوییه ، چاه سجد و استخروییه سکني گزیده اند .
گروه بچاقی ها : این گروه در زمان نادر شاه افشار از آذربایجان به این منطقه تبعید شده اند و در نواحی شرقی و جنوب شرقی شهر سیر جان  از جمله در چهار گنبد ، سوفته چال و بلورد ساکن می باشند .
 گروه قومی قرایی ها : این گروه قومی در نواحی تنگوییه ، چاچوران ، چاه شور ، گدار خانه زندگی می کنند . مر
گروه لرها :  بزرگترین گروه قومی لرها در این شهرستان گروه قومی لری است که جد آنها فخرالدین می باشد. این گروه قومی در زمان نادرشاه افشار از لرستان به این منطقه آمده اند و در نواحی کوه پنج ، باغ خشک ، هفده چنار و منسار ساکن اند .
شهرستان کهنوج : در جنوب شرقی استان کرمان واقع شده است و دارای 4 مرکز شهری ، 4 بخش و 14 دهستان می باشد . این شهرستان بعد از انقلاب در سال 1358 از پیکره شهرستان جیرفت جدا شده و در حال حاضر حدود 250000  هزار نفر جمعت دارد . در این شهرستان نیز گروه های قومي و نژادی مختلفی مستقر هستند:
گروه اعراب : این گروه از دو طایفه مالکی و مهیمی که از احکام و سرداران رودبار بوده اند هستند واصالتا از اعرابی اند که در صدر اسلام در خراسان ساکن شده اند و حدود پانصد سال قبل به منطقه رودبار آمده و به حکومت رسیده اند . مالکی ها خود را از احفاد مالک اشتر می دانند .

گروه بلوچ ها :  این گروه قومی از اقوام مهاجري هستند که از سیستان و بلوچستان به این منطقه آمده اند و در انتهای بخش رودبار کوه های نمداد ساکن اند. این گروه شامل گروه هایی از قبیل : فرامرزی ، نارویی ، بامری ، سالکی و زابلی می باشند .
گروه ترکان : قومی هستند که بعد از حمله غز ها به کرمان وارد این منطقه شده و در سه منطقه کهنوج ، جیرفت و بم سکنی گزیده اند . این گروه قومی ساکن شامل طایفه های رئیسی ، جاویدان دادخواهی ، کرمانشاهی و فتحی می باشند.
گروه هندوها : مهاجرینی هستند که از هندوستان به این منطقه مهاجرت کرده اند و در منطقه رودبار سکنی گزیده اند . یکی از طایفه های این قوم ، طایفه براهویی است که زبان مخصوصی به خود دارند . با این که گروه های قومی رودبار لهجه های گوناگونی را دارند ولی زبان هم دیگر را به خوبی می فهمند اما هیچ کدام قادر به درک لهجه های براهویی نمی باشند ، آنان تقریبا آداب و سنن گذشتگان خود را به خوبی حفظ کرده اند .
  با این حال که نژاد مردمان این شهرستان را نژاد آریایی تشکیل می دهد اما بعضی از ساکنان این ناحیه از نژاد های دیگری از قبیل : یونانیان و آفریقایی ها هستند.
یونانیان: این گروه قومی نژادی ، گروهی هستند که در ناصر آباد و لنگ آباد سکونت دارند و مدعی اند از به جا ماندگان سپاهیان و خویشان و وابستگان اسکندر مقدونی می­باشند ، افرادی قوی هیکل ، سفید پوست و قدرتمند اند . ادعایشان می تواند صحیح باشد چون اسکندر هنگام بازگشت از سفر هندوستان در مسیر هلیل رود و رودبار خود را به جیرفت و سالموس رسانیده ، در این سفر بدون شک عده ای از سپاهیان فاتح مقدونی در نواحی مختلف به  علل گوناگون باقی مانده اند . از اين گروه قومی نژادی می توان به طایفه اسکندری که یکی از طوایف بزرگ این شهر است اشاره داشت .
آفریقایی ها : این گروه قومی از گروه قومی نژادی می باشندکه به دلیل مساعد بودن زمين های این منطقه برای کشاورزی به این منطقه آورده شده اند . نویسنده کتاب تاریخ و جغرافیای کرمان در مورد آنها چنین نوشته است :  یک طایفه در رود بار می باشند که اجداد آنها غلام زر خرید از اجداد نور الدین خان بوده اند ، این مردان  برای کار کردن روی زمین های قابل کشت به این خطه آورده شده بودند  و به آنها غلام باب و سياه باب می گفتند . به عنوان مثال طایفه سالمی رودبار از مهاجرین و کوچانده های آفریقایی می باشند که در مالکیت خوانین رودبار بوده اند . وجود این گروه قومی نژادی ادعای نویسنده کتاب تاریخ و جغرافیای کرمان را ثابت می کند که یک گروه نژادی سیاه پوست در این منطقه زندگی می کنند که امروزه بعضی از آنها مالک زمین های کشاورزی این شهرستان نیز می باشند.
 


تنوع فرق دینی و مذهبی استان کرمان :


بنا بر منابع و آمارهای موجود سه گروه عمده ی اقلیت دینی که به تفکیک عبارت اند از : زردشتیان ، ارمنییان و کلیمان در این استان زندگی می کنند ، در استان کرمان علاوه بر مسلمانان شیعه و سنی پیروان برخی از فرق مذهبی نیز سکونت دارند که می توان آن ها را به دو دسته تقسیم کرد : از پیروان فرق اول می توان به بهاییان اشاره داشت و از پیروان فرق دوم می توان از شیخی ها ، دراویش و اسماعیلی ها نام برد .
زردشتیان :
بر اساس آمارگیری سال 1375 جمعیت زردشتیان در استان کرمان 1402 نفر بوده است و اکثرا در شهر كرمان و تعدادي هم در بم ، رفسنجان ، بافت و زرند زندكي مي كنند . در سالهاي گذشته تعدادي از زرتشتيان در روستاهاي جوپار ، ماهان و سر آسياب نیز ساکن بوده اند و به مرور زمان به شهر كرمان مهاجرت کرده اند .


گتوی زرتشتیان :

از ابتدای ورود اسلام تا زمان صفویه علی رغم وجود برخی مشکلات و اختلافات در بین مسلمانان و زردشتیان جدایی گزینی اکولوژیکی بین این دو گروه مشاهده نمی شود تا زمان شاه سلیمان که به علت بالا گرفتن اختلافات مذهبی در محله زردشتیان که به نام گبر محله و در خارج از حصار کرمان در محلی که به نام دروازه گبری معروف است تشکیل شد ، با ورود افاغنه به این محله ، اين محله خراب شد ولی با گذشت زمان و تحولات جدید ، زرتشتی ها در انتهای خیابان زریسف سکنی گزیدند ، امروزه تحولات وسيعي كه در جغرافياي شهري به وجود آمده است گتوي زرتشتيان از بين رفته و از نظر امكان جدایی گزینی اکولوژیکی دیگر آیین اسلام با زرتشتیان نقش تعیین کننده ای را ندارد ، بلکه این موقعیت اجتماعی – اقتصادی است که محل سکونت زرتشتیان با مسلمانان را تعیین می کند و به همین علت زرتشتیان در مناطق مختلف شهر پراکنده شده اند .

کلیمی ها :
 بر اساس برآوردهای آماری سال 1375 ، 103 نفر پیرو دین یهود در استان کرمان زندگی می کنند که از این تعداد اکثریت آن ها در شهرستان کرمان و تعدادی هم در شهر بافت سکنی گزیده اند .

مسیحیان :

  بر مبنای آمارگیری سال 1375 ، 101 نفر پیرو دین مسیحیت در استان کرمان بوده اند که اکثریت آن ها در شهر کرمان زندگی می کنند .


شیخیه :
 فرقه ی شیخیه که یکی از انشعابات جدید مذهب تشیع اثنی عشریه است حدود دویست سال پیش تحت تأثیر نظریات شیخ احمد احسایی به وجود آمده است ، این فرقه در کرمان توسط محمد کریم خان کرمانی كه به وسيله ابراهيم خان ظهيرالدوله براي فراگيري تحصيلات علوم ديني به نجف فرستاده شده بود حشر و نشر يافته است به همين علت به اين فرقه در كرمان ، كريمخاني نيز مي گويند ، محمد كريمان كرماني در نجف با سید کاظم دشتی آشنا شد و در آن جا بود که به سلک پیروان این فرقه در آمد و بعد از بازگشت به کرمان اقدام به نشر عقاید این فرقه در بین اقوام و دوستان خود نمود ، این فرقه در کرمان حدود 150 سال است که پایه گذاري شده است . شیخیه ی استان کرمان عمدتا در شهر کرمان زندگی می کنند اما اکثریت آن ها در منطقه ی جنوب شرقی در اطراف میدان فابریک در خیابان سلمان فارسی متمرکز شده اند ، تعدادی نیز در روستای لنگر چترود و همچنین گروهی نیز در شهرستان رفسنجان و زرند ساکن می باشند .                        

  
اسماعیلیه :

در سوابق تاریخی به غیر از شهر بابک از حضور اسماعیلیان در دیگر نقاط استان سخنی به میان نیامده است . اسماعیلیان استان کرمان عمدتاً در شهرستان های شهر بابک و سیرجان زندگی می کنند ، عمده ی این افراد در مناطق روستایی سکونت داشته اند و عموما از طریق کشاورزی و دامپروری امرار معاش می کنند . اکثریت اسماعیلیه در هفت روستا در حومه ی شهر بابک زندگی  می کنند.


خانقاه : اسماعیلیان دارای اماکن مذهبی اختصاصی هستند که به آن جماعت خانه و هم چنین خانقاه اطلاق می کنند ، در این جماعت خانه ها علاوه بر مراسم عبادی ، جشن های عروسی ، مجالس ترحیم نیز برگزار می شود . در راس هر جماعت خانه فردی قرار دارد که اصطلاحاً به وی«  مکی » می­گویند ، هم اکنون در روستاهای شهرستان های شهر بابک و سیرجان به ترتیب 3 و 7 جماعت خانه دایرمی باشد .


دراویش :
دراویش خود به سه دسته قابل تقسیم اند : نعمت الهی نوربخشی ، گنابادی و سینایی
نعمت الهی و نوربخشی ها در خیابان ابو حامد شهر کرما  خانقاه دارند و عموما در روزهای پنج شنبه دعای کمیل به جای می آورند ، هم چنین در روزهای سه شنبه به اجرای مراسم می پردازند .
دراویش عمدتا پراکنده اند و در جای خاصی ساکن نیستند ، به علاوه عبادتگاه آن ها در خیابان سرباز شهر کرمان واقع شده است ، تعدادی نیز در جویبار و در منطقه رمجرد شهرستان شهربابک زندگی می کنند .


 اهل سنت:
اهل سنت این استان که در واقع بافت مذهبی استان سیستان و بلوچستان به حساب می آیند در حاشیه ی شرقی و جنوب شرقی آن و در مناطق هم مرز با این استان سکونت دارند ، به استثنای تعداد اندک اهل سنت که به صورت انفرادی در شهرستان های این استان پراکنده اند ، عمده پیروان مذهب اهل سنت در بخش های قلعه گنج و منوجان ( از توابع شهرستان کهنوج ) بخش های فهرج و ریگان ( از توابع شهرستان بم ) و هم چنین در قسمت هایی از بشاگرد ، مارز ، رمشک ، و رودبار ( از توابع  شهرستان جیرفت ) زندگی می کنند ، اهل سنت استان کرمان عمدتاً پیرو مذهب حنفی می باشند .

جازبه های گردشگری استان کرمان :

از مهم ترین نقاط دیدنی کرمان می‌توان به موارد زیر اشاره داشت :

قلعه دختر و قلعه اردشیر : از یادگارهای هنر معماری پیش از اسلامی است که از کهن ترین آثار تاریخی در کرمان به شمار می‌روند و برای مشاهدگران اعجاب بر‌انگیزند … ساختمان‌ های این قلعه روی هم به دو قسمت مجزا تقسیم می‌شوند ، قسمتی که بر فراز قلعه نسبتا مرتفع جنوب شرقی قرار دارد و سابقا قلعه کوه نامیده می‌شده است و به علت وضعیت طبیعی از قلعه دیگر مجزا است ، قسمت دوم بر تپه کوتاه تری قرار دارد و به قلعه دختر یا آتشکده آناهیتا موسوم است ، قلعه اردشیر در بالای تپه مرتفعی واقع شده که تا سطح جلگه قریب به پانصد پا ارتفاع دارد ، دیوارهای قلعه نیز از خشت ‌های بسیار ضخیم ساخته شده اند .

مسجد ملک : در قرن پنجم و در زمان توران شاه سلجوقی ساخته شده‌ است .

مشتاقیه : آرامگاه مشتاق علی شاه که به سه گنبد نیز شهرت دارد و از آثار معماری قرن سیزدهم است .

مسجد جامع کرمان یا مسجد جامع مظفری : از بناهای قرن هشتم هجری است ، این مسجد از جمله مساجد چهار ایوانی است با سر در رفیع ، صحن ، ایوان و شبستان ، ارزشمند ترین قسمت بنا کاشی کاری معرق محراب و سردر شرقی مسجد می باشد .

گنبد جبلیه : از بنا های منسوب به دوره ساسانی (و بنا به روایتی منسوب به دوران سلجوقی) است که در شرق شهر کرمان قرار دارد و گنبد گبری نیز نامیده می‌شود ، پلان گنبد هشت ضلعی و روی اضلاع آن طاق نماهای متعددی به چشم می‌خورند ، آن چه از سبک معماری این بنا استنباط می‌شود این است که مربوط به اواخر ساسانیان است و یا این که در اوایل اسلام با الهام از معماری ساسانی ساخته شده‌ است.

یخدان مویدی : برای ذخیره یخ به کار می‌رفته ‌است و در تقاطع خیابان ابوحامد و خورشید واقع شده است .

بازار کرمان : از جمله بازارهایی است که از نظر بزرگی و معماری در میان بازارهای ایران خاص و مثال زدنی است .

مجموعه گنجعلی خان : این مجموعه که از میدان گنجعلی خان ، مدرسه گنجعلی خان ، حمام گنجعلی خان ، ضرابخانه و آب انبار تشکیل می‌شود در زمان حکم رانی گنجعلی خان بر کرمان و در دوران حکومت صفوی ساخته شده‌است .

مجموعه ابراهیم خان : ابراهیم خان ظهیر الدوله حاکم کرمان (دوره قاجاریه) با ساخت بازار ، حمام ، آب انبار ، مدرسه و خانه مدرس ، بانی این مجموعه بوده ‌است .

مجموعه وکیل : به دستور یکی از فرماندهان دیگر در زمان قاجاریه ساخته شده ‌است و شامل بازار وکیل ، حمام وکیل و کاروان سرای وکیل است .

موزه صنعتی : شامل گنجینه‌ای غنی و دیدنی از هنرهای معاصر به ویژه نقاشی‌ ها و مجسمه‌ های استاد علی ‌اکبر صنعتی و… که در خیابان شریعتی و حدفاصل میدان باغ ملی و چهار راه طهماسب آباد واقع است .

مسجد پامنار : از بنا های قرن هشتم و از آثار حکومت آل مظفر است .

گنبد سبز یا قبه سبز : از بناهای قرن هفتم هجری است ، این اثر از بنای مدرسه و آرامگاه قراختاییان کرمان تشکیل شده‌است ، زیباترین قسمت این بنا ایوان کاشی کاری معرق آن است که در نوع خود کم نظیر است ، هم چنین دو ستون پیچکی شکل که در طرف ایوان قرار دارد نیز توجه بینندگان را به خود جلب می کند‌ .

پارک جنگل قائم : با درختان انبوه کاج و آبشار‌های مصنوعی در اطراف آن و مسیرکوه پیمایی از تفرجگاه‌ های مردم این استان است .

آتشکده و موزه زرتشتیان : دارای جمعیت قابل توجهی از زرتشتیان و محل برگزاری جشن‌ها و مراسم پیروان این آیین است .

باغ شاهزاده ماهان : این باغ مشهور در شهر ماهان از توابع کرمان و در فاصله 30 کیلومتری کرمان در دامنه شرقی کوه جوپار و دره تیگران قرار دارد.

مزار شاه نعمت الله ولی : از عرفای صاحب نام که در شهر ماهان قرار دارد.

جاذبه‌های طبیعی:

کوهپایه : مجموعه چندین روستا در شمال شرق شهر کرمان که در کوهستان ‌های شمال شهر واقع اند .

آبشارکوهپایه از دیدنی‌های این منطقه‌ است .

سه کُنج : منطقه ییلاقی است بسیار زیبا و خوش آب و هوا  که در شرق شهر ماهان واقع شده است.

سیرچ : روستایی است که در جنوب شرق شهر کرمان واقع است ، این روستا منطقه‌ای برف گیر است که در فصل سرما میزبان ورزش‌های برفی است ، اگر جاده این منطقه برفی را به مدت 15 دقیقه ادامه دهیم به شهداد منطقه‌ای بیابانی و بسیار گرم با کلوت‌ های معروف اش می رسیم .

روستای سیرچ دارای چندین چشمه آب گرم نیز است.

جوپار : منطقه‌ای خوش آب و هوا در جنوب شهر کرمان و در بخش ماهان که به کوه ‌های مرتفع اش مشهور می‌باشد . کوه جوپار بیش تر موقع سال میزبان تیم ‌های کوهنوردی است .

دره تیگران : دره‌ای خوش آب و هوا و سرد در دامنه کوه جوپار و بالاتر از باغ شاهزاده است که درکنار این منطقه ییلاق‍‍ی مقبره ب‍ی بی گرامی قرار دارد.

بندر والی آباد : مجموعه چندین روستا است که در شرق و جنوب شرقی کرمان واقع شده‌اند ، از مهم ترین این روستاها می‌توان به دِه بالا و گینکان و دهیاری و ده یاسایی و دِه محمدشاه و… اشاره کرد.

روستای داوران : در 35 کیلومتری شرق رفسنجان و بین راه رفسنجان زرند می‌باشد ، روستای داوران به دلیل سرسبزی ، واقع شدن در ارتفاع ، داشتن باغات میوه از نقاط بسیار دیدنی این شهرستان است. اماکن زیارتی بی بی گوهر در ابتدای داوران و شفاخانه ای در بالای روستا می باشد .

وضعیت اقتصادی :

وسعت زیاد و ساختار تشکیلات زمین ساختی استان کرمان باعث شده  است که این استان مقام اول کشور را در زمینه معادن متعدد و غنی به دست آورد ، در استان کرمان معادنی نظیر آهن ، مس ، سرب و روی وجود دارد که بعضی از آن‌ها دارای پیشینه‌ای کهن و چندین هزار ساله در بهره ‌برداری هستند ، معادن مهم این استان عبارت ‌اند از : معدن مس سرچشمه ، مس میدوک ، سنگ آهک گل گوهر سیرجان ، زغال‌سنگ پابدانا ، کرومیت اسفندیه و فاریاب و تیتانیوم کهنوج

فعالیت ساکنان استان کرمان در بخش صنایع به دو صورت صنایع دستی و ماشینی انجام می‌گیرد که بخش صنایع دستی خود به دو نوع صنایع دستی و صنایع کارگاهی تقسیم می‌شود. ، از صنایع دستی مهم آن می‌توان به شال، پته و ترمه اشاره داشت که البته به غیر از پته دوزی ، بقیه آنها تقریبا از رونق سابق برخوردار نیستند… صنایع دستی کارگاهی نیز شامل قالی‌بافی ، جاجیم بافی ، گلیم بافی و خورجین بافی است که هنوز هم رواج دارند و بخش ماشینی استان به سه دسته کارگاهی کوچک ، متوسط و بزرگ تقسیم می‌شود که عبارت ‌اند از : سیمان ، خانه سازی ، نوشابه سازی ، قند ، زغال‌سنگ و مس ، از بین صنایع ماشینی یاد شده صنعت مس شهرتی جهانی دارد . معادن استان نیز در تامین مواد اولیه مورد نیاز صنایع کشور نقش ارزنده‌ای را بر عهده دارند . معادن سرشار آهن ، زغال‌سنگ ، مس و دیگر فلزات ، چرخ‌ های صنعت استان و کشور را به گردش درمی‌آورند . معادن زغال‌سنگ قسمتی از نیاز کارخانه ذوب‌آهن اصفهان را تامین می‌کنند . معادن کرومیت بافت ، جیرفت و کهنوج نیز از مهم‌ترین معادن کرومیت ایران به شمار می‌روند و معدن تیتانیوم کهنوج تنها معدن از این فلز در ایران است  . صرف‌نظر از منابع معدنی و صنایع استان کرمان و با توجه به شرایط اقلیمی ، میزان منابع آب ، موقعیت جغرافیایی و روش کشت اراضی ، استان کرمان در حوزه کشاورزی به سه منطقه کشاورزی تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از : مناطق کشاورزی خشک و کویری در شهرهای چون رفسنجان ، زرند ، سیرجان ، مناطق کشاورزی معتدل کوهستانی در مناطقی مانند : بافت ، کهنوج و مناطق کشاورزی گرمسیری در نواحی مثل: بم ، جیرفت ، کهنوج

از مهم‌ترین محصولات کشاورزی این استان می‌توان به : گندم ، جو ، سیب‌زمینی ، پسته ، حنا ، وسمه ، پنبه و چغندر قند اشاره کرد . در کرمان انواع محصولات سردسیری شامل گردو ، بادام ، گلابی ، هلو ، آلبالو ، آلو ، گیلاس ، سیب و خرما و نیز مرکباتی نظیر پرتقال ، لیمو شیرین ، نارنگی ، نارنج و گریپ فروت تولید می‌شود . این استان در زمینه تولید پسته در کشور رتبه اول را به خود اختصاص داده است به‌ طوری که بیش از ۹۵ درصد این محصول در این استان و به‌ ویژه شهر رفسنجان با ظرفیت ۷۰ درصد تولید می‌شود .

نبود خاک حاصلخیز و محدودیت مراتع سرسبز در استان کرمان باعث شده دامپروری در آن از رونق چندانی برخوردار نباشد ولی با این وجود دامداری به سه طریق روستایی ، عشایری و صنعتی نیز در این استان صورت می‌گیرد.

آداب و رسوم رایج در استان کرمان :

جشن سده : مراسم جشن سده که از سنت های قديم خاص کرمان است بدين گونه است که پنجاه روز قبل از عيد نوروز در محله باغچه بوداغ آباد جشنی از طرف زرتشتيان کرمان ترتيب داده می شود و به طور رسمی از رجال و شخصيت ها دعوت به عمل می آید تا با شيرينی و ميوه از آنها پذيرايی شود ، در اول غروب آفتاب چند تن از موبدان زرتشتی درحالي که لباس سفيد و کلاه سفيد دارند ، هر کدام دست به دست هم داده و با خواندن اورادی به گرد توده عظيم بوته ها جمع می شوند که به اصطلاح محلی به آن درمون می گويند و مشغول طواف می شوند ، پس از چند مرتبه گردش يکی از آنها با لاله روشنی که در دست دارد در مسير وزش باد بوته ها را آتش می زند و با وزش باد تمام آن توده عظيم به آتشی انبوه تبدیل می شود و موبدان نیز از آنجا دور می شوند ، در تمام طول اين مراسم موسیقی هایی با آهنگ های شاد نواخته می شود و تماشاچيان شعله های عظيم آتش را در پهنه آسمان با لذت فراوان می نگرند ، سپس اندک اندک شعله ها فرو می نشيند و تماشاچيان نيز محوطه باغچه را ترک می کنند ، عده ای بر اين عقيده اند که بعد از سده که به اصطلاح محلی پناه باد گرم است ، يعنی درجایي که حافظ و ديواری باشد که مانعی جلو وزش باد شود از گزند سوز سرما در امان می مانند .

مراسم شب نهم محرم : مشهور به شب چهل منبر است و مردم با شمع و شیرینی راه می افتند و در مساجد و تکیه ها شمع روشن می کنند تا حتی 40 عدد شمع روشن می کنند وکنار آنها شیرینی می ریزند و به تبع حاجتی که دارند نیت می کنند و نیز در همین شب در تنور خانه چراغی روشن می گذارند و تا صبح روز بعد به ان دست نمی زنند .

مراسم ماه رمضان : این مراسم در شب بيست و هفتم ماه رمضان برگزار می شود ، در اين رسم همه البته بيش تر خانم های بیوه ، خانم های بدون فرزند و دختران دم بخت شرکت می کنند . هر زن حاجتمندی کمويی ( ظرفی ) برمی دارد و درون آن يک آينه ، يک سورمه دان و مقداری نبات می گذارد و به در خانه های محله می رود . آنها چنان روي شان را با چادر یا روسری محکم می گيرند که کسی آنان را نمی شناسد . به هر خانه ای که می رسند با کليد چوبی که همراه دارند به درب خانه می کوبند و زن صاحب خانه با شنيدن صدای تق تق ، درب را باز می کند و بدون سوال برای روشنايی و باز شدن گره از کار کليد زن ها به آينه نگاه می کند و مقداری از نبات داخل کمو را در دهان می گذارد و از سورمه دان به چشم اش می کشد ، زنان عقيده دارند هر کس از سورمه کليد زن ها به چشم اش بکشد شب عيد ، حضرت فاطمه به چشم او سورمه می کشد و روشنايی ابدی به او می بخشند ، بعد از سورمه کشيدن مقداری خوراکی و پول و اگر فصل انار باشد دانه ای انار در کمو می ريزند ، عقيده دارند انار و خوراکي هايی که کليد زن ها جمع می کنند خاصيت بسيار دارد و هر حاجت مندی بخورد حاجت اش برآورده می شود ، اين رسم تا پاسی از شب ادامه دارد…

الله رمضونی : از سرگرمي های بچه ها و جوانان در شب های ماه رمضان خواندن اشعار « الله رمضانی » است . اين رسم در اکثر شهرها و آبادي های يزد ، مشهد ، بيرجند ، بجنورد ، تربت جام و بعضی از شهرهای استان فارس و گرگان برگزار می شود. ، برای اجرای رسم « الله رمضانی » جوانان و بچه های هر محله با تشکيل گروه های پنج تا ده نفره از شب اول ماه رمضان ، بعداز افطار ، به درب خانه ها می روند و اشعار « الله رمضانی » می خوانند ، هر گروه از ميان خود يک استاد و يک انباردار انتخاب می کنند ، وظيفه استاد رهبری گروه و وظيفه انباردار جمع آوری هدايا است ، هدايا يا پول است يا يک خوردنی مثل گردو ، کشمش ، خرما ، بادام ، قيسی هلو و قيسی زردآلو ، جوانان درب تمام خانه های محله را می زنند و فيض می طلبند ، در آخر نیز در گوشه ای جمع می شوند و به کمک نور مهتاب آنچه بدست آورده اند را بين خودشان تقسيم می کنند و به خانه هايشان بازمی گردند .

غذاهای بومی استان کرمان :

این استان همانند سایر استان های ایران  از انواع غذاهای سنتی و خوش طعم برخوردار است که برخی از آن‌ ها در مناسبت‌ های ویژه و تعداد بسیاری نیز به شکل عادی در طی سال تهیه می‌شوند . حلیم بادنجان معروف ترین و مهم ترین غذای استان کرمان است . انواع آش ها چون : آش آماج ، آش شلغم ، آش شولی ، آش جو (به طریقه کرمانی) ، آش مخلوط ، آش کدو ، توکی ، گندم شیری ، کاکل کنف شادانه ، خوراک لب لبو ، قاتق تخمه ، قاتق ، زیر جوش ، کشک گردو ، کشک یونجه ، سردوش ، اشکنه ، کشک کدو ، ماست ، کشک سیب ، کورماست ، آب بنه یا سیراب بنه ، کله جوش ، آب گرمو ، بزقورمه ، کشک و بادنجان ، حلیم بادنجان ، نان پز ، کاچی ، کماچ سحن ، قاتق شیر ، نان چرب و شیرین و چنگ مال از جمله غذاهای محلی استان کرمان است.

انواع شیرینی ها :

انواع شیرینی های سنتی کرمان شامل کلمپه ، کماچ سهن ، خرمابریز ، شیرینی خانگی پرریز و نان چرخی ، حاج بادام و پسته و نارگیل ، سوهان زرندی ، پفک ، قطاب ، رنگینک و برشتوک است.

کلمبه و فالوده کرمانی

(عکس ها از : سایت میریتو و اتاقک)

سوغات این استان :

علاوه بر کلمپه ، قاووت ، فالوده کرمانی می توان به قالی کرمانی ، پته ، ادویه جات ، زیره ، حنا ، پسته ، ظروف مسی ، چنگمال ، کماچ سین ، سوهان زرند و…نیز اشاره داشت .

پته : جز صنایع دستی خاص استان کرمان است که در شهرهای دیگر نظیر آن یافت نمی شود و در گذشته برای تهیه آن از مواد اولیه کاملا طبیعی استفاده می شده است . این کار دستی میان کرمانیان جایگاه ویژه ای دارد به طوری که هنگام پذیرایی از مهمان به عنوان سفره از آن استفاده می شده است و هنگامی که می خواستند به مهمان پشتی یا بالشتی بدهند حتما آن را مزین به پته می کردند .

نمونه ای از پته استان کرمان

 (عکس از : arga.mag.com)

فرش و قالی : قالی کرمان با گره فارسی از صنایع دستی خطه کرمان است که از گذشته دور تا کنون حیات خود را حفظ کرده است . قالی کرمان به دلیل بافته شدن با گره ای ویژه ، بسیار ظریف ، بسیار زیبا و بسیار بادوام است و به گونه ای مثال زدنی بوده است که به ضرب المثل ها نیز راه یافته : مثل قالی کرمان می ماند یعنی هرچه پای بخورد زیباتر و پخته تر می شود  . در کتاب دایره‌المعارف دست‌ بافته ‌های کرمان ، فرش کرمان به سه نوع تقسیم می شود : شهری‌ بافت ، عشایری ‌بافت و روستایی ‌بافت تقسیم‌بندی می‌شود ، ریشه ضرب‌المثل ذکر شده ( شبیه قالی کرمان است،) به قالی شهری‌ بافت می رسد .

نمونه هایی از قالی کرمان

(عکس ها از سایت : ندای کرمان و فرش بوم)

اصول معماری در استان کرمان :

(عکس ها از سایت : فردای کرمان)

 این شهر با مشكلاتی چون گرمای تابستان ، سرمای زمستان ، نوسان بالای دمایی ، خشكی بیش از حد هوا ، بادهای همراه با سوز سرد زمستان و گرد و غبار و گرمای سوزان تابستان مواجه است ، به عبارت دیگر این منطقه اقلیمی خشن و ناسازگار دارد ، در چنین شرایطی مجموعه های مسكونی به عنوان سرپناه انسان در برابر عوامل جوی ، نقش خاصی می‌یابند ، در این منطقه الگوهای معماری سنتی بیش تر دست نخورده باقی مانده است و تقریباً به وفور یافت می‌شود ، آب و هوای این خطه تاثیر بسیار شگرفی بر ساخت و كالبد شهر كرمان به ویژه مجموعه‌ های مسكونی سنتی بر جای گذاشته است . معماران قدیمی همواره درصدد سازگاری با شرایط اقلیمی بوده‌اند به گفته افراد مسن ، این منطقه زمانی از خشك سالی های پی در پی و وقوع طوفان های شن و زمانی از زمستان های سهمگین و نزول برف در رنج بوده است . شدت گرمای هوا در تابستان گاه به بیش از 40 درجه سانتی گراد می‌رسد و  شدت سرمای زمستان در بعضی سال ها به منفی 20 درجه سانتی گراد نیز رسیده است . گرمای خشك و شدید تابستان با وزش بادهای تند و سوزان و گاه همراه با غبار شدت می‌یابد . البته وجود كوچه ‌های عمیق و باریك و سرپوشیده به خوبی می تواند ساكنان شهر را از آفتاب سوزان و تاثیر بادهای غبارآلود محافظت كند .

اولین اصلی كه این مردم به آن واقف بوده‌اند مساله بازتاب گرمای خورشید از خاك خشك و سوزان كویر بوده است به همین دلیل شهر خود را در كمربندی سبز و خنك از زمین های زراعی و باغ ها قرار داده‌اند .
 دومین اصلی كه در ساخت شهر خود به آن توجه كرده‌اند ، جهت گیری صحیح مجموعه بوده اس. وجود باد های ناموافق خشك و سوزان از نواحی جنوبی و باد های سرد و سوزآور از نواحی غربی آنان را بر آن داشته كه شهر خود را در جهت باد مطبوع شمال و شمال غربی قرار دهند .
سومین اصل جلوگیری از نفوذ گرما و سرمای شدید تابستان و زمستان و بادهای ناموافق به داخل بافت مسكونی است ، این مردم آگاه طی سالیان دراز زندگی در شرایط دشوار، دریافته اند كه اگر ساختمان ها نیز هم چون انسان ها چنان دست به دست هم دهند و  متحد شوند می توانند مشكلات سهمگین را از پیش پای خویش بردارند ، به همین دلیل بافت مسكونی را به هم فشرده و متراكم ساخته‌اند .
 چهارمین اصل حفاظت از عابران در داخل مجموعه بوده است. وجود معابر غیرمستقیم ، پرپیچ و خم و سرپوشیده بودن بخش هایی از آن ، از یك طرف مانع نفوذ باد های مزاحم بوده است و از طرف دیگر به دلیل عمق زیاد ، بیش ترین سایه را تامین می كرده است .
 پنجمین اصلی كه مردم كرمان به آن واقف بوده‌اند ، تامین هوای خنك و مطبوع برای هر واحد مسكونی بوده كه با محفوظ كردن حیاط‌های عمیق و تشکیل خانه‌های به هم فشرده از داخل این حیاط‌ها امكان پذیر می شده است. حیاط‌ها که از همه طرف با فضاهای سرپوشیده محصور می شده اند ، هم چون گودالی هوای خنك شب را در خود ته نشین می‌كرند و در روز گرم مورد استفاده قرار می‌دادند .
 ششمین اصل خشكی هوا و امكان خنك كردن آن به كمك برودت تبخیری آب بوده است ، این آگاهی به صورت استفاده از باغچه و حوض آب و فواره در خانه‌ها جلوه می کرده است .
 هفتمین اصل كشیدن هوای مطبوع حیاط و محیط خارج به داخل اتاق ها بوده است ، بادهای شمالی و شمال غربی كرمان از جمله بادهای مطبوعی هستند كه در تابستان به مدد ساكنان این شهر شتافته‌اند . معماران بومی كرمان با ابداع زیباترین بادگیرها این هوای مطبوع را به داخل اتاق ها كشیده و بخش تابستان نشین خانه را دلنشین می کرده‌اند . از آنجا كه این بادها در بسیاری از موارد با گرمای نسبی نیز همراه بوده است با ساختن حوض‌هایی در قسمت تابستان نشین بادهایی را كه از بادگیر عبور می‌كردند از روی این آب ها عبور می‌دادند و بدین صورت موجب تعدیل درجه حرارت آن می‌شدند .
 هشتمین اصل استفاده بهینه از گرمای آفتاب یا به عبارتی دیگر حفظ فضای داخلی از گرمای ناخواسته خورشید در تابستان و بهره‌مند بودن آن از گرمای مطبوع زمستان است . در این شهر اتاق های رو به جنوب شرقی و جنوب بهترین موقعیت را از نظر جذب گرمای خورشید در زمستان دارند ، ضمن این كه پنجره‌های این اتاق ها در اكثر مواقع سرد ، آفتاب مطبوع را به داخل اتاق می‌كشاندند.
نهمین اصل حفظ خنكی هوای اتاق در تابستان و حفظ گرمای آن در زمستان است كه در چنین محیط نامساعدی با مشقت فراوان به دست می آمده است . آنچه در این خصوص معماران بومی را به تفكر وا داشته استفاده از مصالح مناسب و در عین حال موجود در منطقه بوده است ، استفاده از دیوارهای خشتی ضخیم و سقف‌های به ناچار منحنی خشتی كه تنها مصالح قابل دسترس در كویر بوده است…

زبان و لهجه مردمان استان کرمان :

 زبان این مردمان فارسی است و لهجه آنان کرمانی ، در این استان به دلیل مهاجرت اقوام مختلف از جمله  : ترک ، لر ، لک و بلوچ تنوع زیادی در لهجه و گویش محلی ایجاد شده است به گونه ای که هر شهرستان و روستا لهجه مخصوص به خود را داراست و شناسایی این تفاوت برای کرمانیان قابل شناسایی است ، به طور مثال لهجه یک شخص سیرجانی متمایز از یک شخص رفسنجانی است ، کرمانی ها عموما به زبان فارسی صحیح که همان فارسی دری باشد تکلم می کنند .
علاوه بر زبان فارسى که زبان رایج است اقلیت هاى مذهبى به زبان هاى خودشان تکلم مى‏نمایند . در بین عشایر زبان هاى ترکى و بلوچى نیز رایج است .
لازم به ذکر است که در اثر توسعه وسایل ارتباط جمعى ، بسیارى از واژه‏ هاى بومی این منطقه به فراموشى سپرده شده است و نسل جدید بیش تر با زبان رسمى گفت گو و صحبت مى‏نماید .
محمدابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه کتاب فرهنگ گویش تالیف محمود صرافی نوشته است : زبانی که کرمانی‌ها از هزار سال پیش و بیش از آن صحبت می‌کردند باید همین زبان باشد زیرا لهجه دیگری در کرمان نمی‌شناسیم که ربطی به پهلوی عصر ساسانی و یا اشکانی داشته باشد یا مثل لهجه‌های خاص اطراف کاشان ، ابیانه یا لهجه سمنان یا گیلک و لهجه خاص کردی و حتی لهجه شیرازی و کازرونی برای عامه غیرمفهوم باشد .
از نگاه او : لهجه خاص مردم کرمان همان لهجه محله شهری است و البته بسیاری از کلمات قدیم و فصیح فارسی در مورد بسیاری از اشیاء وجود دارد که تنها در کرمان هنوز کاربرد دارد و در سایر شهرستان ها معمول نیست ولی این کلمات هم صورت لهجه‌ای خاص ندارد بلکه جز همان زبان فارسی کرمانی است که با تلفظ خاص محله شهری به کار برده می‌شود . هم چنین می نویسد : ضبط لهجه یعنی فرم ادای کلمات فارسی کرمان نه تنها با اعراب معمولی ممکن نیست بلکه با الفبای فونتیک هم به زحمت می‌توان آن را تحریر کرد .

آن چه از لهجه کرمانی متوجه شدم این بوده است که :

عموما در انتهای فعل ها از کسره و حرف (( ن )) استفاده می شود . مثل : بخورن ( بخورید ) ، برن ( بروید ) ، تشرف بیارن ( تشریف بیاورید ) و…

به جای آن که بعد از کلمات فعل است و هست آورده شود از کسره استفاده می کنند . مثل : خوبن ؟ ( خوب هستید ) ، خوشن ؟ ( خوش هستید ) و…

در تایید کلام به جای گفتن بله از ( ها ) استفاده می شود . مثل : شما هم موافق هستید ؟ ها ( یعنی بله )

در این لهجه حرف ( آ ) تبدیل به حرف ( او ) می شود . مثل : برو اوور ( برو آن طرف ) ، صفا اووردن ( صفا آوردید )

 به هرکس بخواهند احترام بگذارند او را ( دایی ) یا ( خاله )  صدا می زنند و به بزرگ ترها ( بی بی ) و ( آقا جون ) می گویند . پدر شوهر ( با شو ) می شود و مادرش ( مادرجان ) .

 چندی از کلمات و اصطلاحات در کرمان :
اوسونگلسون :  فتنه ، سر و صدا یا حرف های بی ربط
انگل چنگل : چیزی را دست کاری کردن

انجوجه : تخمه آ‏فتاب گردان

آرا : بزک یا آرایش کردن زنان
آبپاش : آبسه دندان
اس پس : یونجه
 اوتا : نخ قرقره

ضرب المثل ها :

عزیز دردونه یا هیز میشه یا دیونه یا می‌ریه ور چارکنج خونه : یعنی بچه لوس و ننر بی تربیت بار می آید .

یک محله عروسی است هفت محله ور می‌شورند : منظور عده زیادی برای حضور در عروسی مشغول تدارکات هستند .

حال فاطو حال سگ , خوراک فاطو الماسک : این مثل اصیل کرمانی داستانی دارد بدین شرح که دختری زرتشتی را به عقد ازدواج مسلمانی ثروتمند در آوردند که و خانه شوهر بی نهایت مورد توجه قرار گرفت و نام او را فاطمه گذاشتند . انواع خوردنی و خوراکی را سر سفره برایش فراهم کردند ولی چون او با زندگی اشرافی خوی نگرفته بود برایش سخت می‌گذشت.  فاطمه ضمن پیغام یا نامه‌ای که برای اقوام خود فرستاد چنین گفت : این جا سر سفره پِر جدا پِرنی (فرنی) جدا , کشمش دم کنده جدا , کرم سپید تو دوری (منظورش دانه های برنج در قاب های گرد است) نه جِری نه جِغری حال پاطو حال سگ (منظور از جر و جغر دل و جگر و قلوه و امعا و احشا گوسفند است)

کی زند دسته به جوغن کی خورد حلیم و روغن : جوغن به معنی هاون و این مثل در موردی به کار می رود که یکی زحمت و مشقت کاری را بکشد و دیگری فایده ببرد

تِترکو از در می آید از بام می رود : آبله مرغان زود گذر است و دورانش کوتاه است هر چند که تگرگ هم دیر پا نیست. (تترکو واژه عامیانه به معنی تگرگ است و به آبله مرغان هم تترکو می گویند)

تَفتِ نفس پیر استخوان را پوت می کند : پوت به معنی پوک و این مثل برای کسانی که با افراد مسن تر از خود ازدواج می کنند خطاب می کند

پنج پنجه و خلقی نه پنج پنجه و حلقی : آنچه داری به دیگران هم ببخش نه این که خودت بخوری

بونی به ناسار رختی به نُپه : بام با وجود ناودان از زیان در امان می ماند و رخت و لباس با وصله و پینه دوام آورد

توی هر غال ترنشکی یکیش بلبل در میاد : توی لانه جوجه بلبل یکیش بلبل می شود

یا توتو یا کُرتو : یا مرغ یا باغچه.

توره که از باغ انگوری قهر کنه دو من نیم انگو منفعت باغبون : شغال که از باغ انگور قهر کند دو من نیم انگور منفعت باغبون می شود

چادر بکشونی داریم ، چادر بدرونی داریم : چادر کشیدنی داریم ، چادر دریدنی داریم ( منظور تعارف جدی یا تعارف الکی )

آرتو بیار کارتو بیار شا‌خانمو آش می‌پزه : در مواردی استفاده می‌شود که یک نفر می‌خواهد کاری را انجام بدهد ولی انتظار دارد یک عده مثل وردست برای او ابزار کار را مهیا کنند تا او آن کار را انجام بدهد . آرتو یعنی آرد و کارتو یعنی کارد . یعنی آرد و کارد را بیاورید شاه خانم می‌خواهد آش بپزد

هر کی پهَ نوم آبس سَن بشه ، برابر می زایه  : هر کس که پنهان آبستن بشود ، آشکارا می‌زاید
( کاری که در خفا صورت پذیرد ، اثرش بر ملا می‌شود )

آبم یه جِه بمونِه بو می‌کُنه : آب هم اگر یک جا بماند بو می‌گیرد ( می‌گندد )

آن چه در این پژوهش مشاهدگرش بودم :

کرمان دیاری ست سرشار از تنوع نعمات طبیعی همراه با مردمانی کویری سازگار و نجیب در مصاف با سختی ها و کمی ها … در صنعت زبان زد و در هنر کم نظیر …

شهری با تاریخی کهن اما کمتر آشنا … نام کرمان برخی را به اشتباه یاد کرمانشاه می اندازد برخی دیگر نیز آن را ضمیمه ی جنوب و بندرعباس می انگارند … در حالی که کرمان ، کرمان است … خطه ای شگفت انگیز با کویر خشک و کوهستان سرد … هر دو در کنار یکدیگر … می توان از فاصله روستایی تا روستای دیگر هم شاهد درختان خرما را ( خاص مناطق گرمسیر ) بود و هم درختان بادام و گردو ( خاص مناطق سردسیر ) …

 شهداد (کویر شهداد ) با تلالو ستارگان نوازش گر چشم می شود و رامش گر خیال …

  شهر ارواح با کلوت هایش خودنمایی می کند … اثری هنرمندانه از شن و باد و آفتاب …

چشم را که ببندید ، ارگ بم باری دیگر پای بر جا می شود … تجسمی غرور آفرین پیش از شنیدن آوایی حزن انگیز که بغض و اشک را فرا می خوانند  …

شکوه باغ شازده ( ماهان ) سرمستی حیات می دهد و به دنبال اش یادآوری مرگ …

این باغ نخست به دستور محمدحسن خان سردار ایروانی حاکم وقت کرمان ساخته شد و بنای درون آن بعد ها توسط عبدالحمید میرزا ناصرالدوله حاکم کرمان طی یازده سال حکم رانی وی (۱۲۹۸ ه‍. ق تا ۱۳۰۹ ه‍. ق) ساخته شه است . با مرگ وی ساخت بنا نیمه ساخته رها می شود. ..گفته می‌شود وقتی خبر مرگ ناگهانی حاکم را به ماهان می‌برند ، بنّایی که مشغول تکمیل سردر ساختمان بوده تغار گچی را که در دست داشته محکم به دیوار کوبیده و کار را رها کرده و فرار نموده‌ است . به همین علت جاهای خالی کاشی‌ها را بر سردر ورودی می‌توان دید .

کرمان روزش را با اذان صبح آغاز می شود و شب اش با اذان مغرب به پایان می رسد … باور تقسیم روزی به هنگام صبح انگیزه بیداری می شود و امید به سحری دیگر موجب زود به خواب رفتن در شب … در کرمان عموما مهمانی ها به هنگام ظهر تا غروب برگزار می شوند چرا که بعد از غروب اکثر مردم در خواب هستند … در این جا شب نشینی پر رونق نیست … نمی توان شرایط اقلیمی را در شکل گیری این روند بی اثر انگاشت … گرمای شدید به هنگام روز و سرمای سخت به هنگام شب … در کرمان به وقت غروب کوچه ها تاریک می شود و خانه ها روشن … در دوران گذشته که قالی بافی سنتی بیش تر مرسوم بوده است ، تقریبا در همه خانه ها دار قالی بر پای بوده است ، صدای شان از صبح بلند می شده است و به هنگام غروب یک باره خاموش می شدند … چرا که از صدای ( دار قالی ) کسی نمی توانسته است چشم بر هم بگذارد … تصورش برای من شبیه به یک سمفونی است … موسیقی پلی فونی ( چند صدایی ) از نت های رنگین قالی …

گویند مردمان کرمان مردمانی مذهبی هستند نمی دانم منظورشان از مذهبی دین است یا مذهب … چرا که مذهب امری وابسته به جمع اما دین امری ست فردیتی … اما این طور متوجه شدم که مراسم هایی چون ایام ماه محرم و اعیاد شعبانیه در این جا باشکوه برگزار می شود به طوری که برخی تکیه ها قرن هاست که پای برجاست به گونه ای که اگر صاحبان تکیه هم در شهر نباشند بانیانی ( اجرا کنندگان مراسم ) هستند که نگذارند چراغ تکیه خاموش شود …

کرمانی ها را مهمان نواز و خوش رو می دانند … آن ها چنان به فکر مسافران خویش هستند که غذاهای شان بیش تر حالت سفری دارد تا مسافران بتوانند آنها را همراه سفر خویش گردانند ، به طور مثال برخی از نان های شان به گونه ای پخت می شود که بتوان تا چند روز از آن استفاده کرد … کرمان نه تنها دیاری مسافرخیز است بلکه در همه ادوار نیز مهاجر پذیر بوده است …کرمانی ها خودشان می گویند : کرمان خاک اش دامن گیر است هر که می آید دیگر نمی رود … خاکی که حتی بسیاری از عشایر را نیز پای گیر کرده است … آنها به هنگام ییلاق به کرمان می آیند و سپس به طور مادام در آنجا ساکن می شوند … هم چنین مردمان بسیاری از شهرهایی چون : یزد ، بیرجند ، بندر عباس و … نیز در کرمان می مانند ، تشکیل خانواده می دهند ، دامن شان سبز می شود و آن قدر خوب با لهجه کرمانی هم سو می شوند که کمتر کسی می تواند تشخیص دهد آنها اصالتا کرمانی نیستند …

در این جا می توان ریشه داری آیین زردتشتی را هم چنان در خوراک و مراسم ها و کردارها نگریست … به طور مثال در مراسم سوگواری علاوه بر خرما و حلوا ، نانی به نام روغن جوشی نیز طبخ می شود که برگرفته شده از آیین زرتشتی است …

در کرمان در اواخر فروردین ماه جشنی برگزار می شود به نام تن درستون ( تن درستی ) در این روز اهالی کرمان به سمت دشت ها وکوه ها می روند و در آنجا صبح را به غروب می رسانند ( شبیه به روز 13 بدر است اما متفاوت از آن ) ، این رسم برای شان به معنای آشتی با سنگ و کوه است و به گفته خودشان ، در این روز خود را به طبیعت می سپارند ، این جشن نیز از بقایای فرهنگ زرتشتی است …

در این استان کثرت و تنوع قومی و آیینی بسیاری دیده می شود ، جالب آن که این کثرت نه تنها زاینده تفرقه نشده بلکه وحدتی شیرین را به ارمغان آورده و رابطه ای مسالمت آمیز را آفریده است ، آنها عموما به آرامی در کنار یکدیگر زندگی می کنند … این مساله طیف قابل توجهی از انواع زبان و گویش و لهجه را نیز پدید آورده است ، هر آوا برخاسته از بستری است متفاوت با ریشه و ساختاری متمایز …

در جایی که دانش بر تفاوت ” همه طیفی جهت یافته ها ” واقف می شود آن گاه فهم چنین تفاوتی ، رهیافتی خواهد بود برای درک جهان بزرگ یا کلان که قلمرو ذهن فرد تنها وضعی از آن است …

این مطلب در کتاب زبان و زبان نظرم را جلب کرد …  هم چنین این مطلب که متغیرهای بسیاری دست در دست یکدیگر می دهند تا  اندیشه ای ، ایده ای پدید آید ، آن پدیدار ما را به سوی این ادراک هدایت می کند که اصلی هست به نام تفاوت … چنین اصلی خود را همه جای نشان می دهد … ذهن تفاوت را در کیفیتی باز می شناسد که در ارتباط عمیق با زبان است و در نشانه های سجاوندی ، آهنگ و مفاهیم خود را نمودار می سازد … نشانه های سجاوندی ( علایم نگارشی ) تنها برای رعایت و تنظیم نوشتار به کار نمی روند بلکه وضعیت خود را نیز در نظام باورها و اندیشه ها پدیدار می سازند … این نشان ها در ساختار روان عمیق تر از یک ملاحظه نوشتاری یا گفتاری است و به نظر می رسد که ریشه های روان شناختی آن چنان عمیق باشد که با کثرت منسجم هر فرد ( تکینگی ) یعنی نظام ریشه دار و روایت کثیر نگرش هایش ، باورها و احساسات اش در ارتباط است … لحن یا طنین نیز نوعی دیگر از این مواجهات ذهنی است که دارای رنگ آمیزی ، تمپو و دینامیک ویژه ای است … آهنگ ، آهنگ تنها سلیقه ای آگاهانه و احساسی نیست بلکه ریشه در سرشت تربیت و فرهنگ دارد و با ابعاد پیشینی هستنده هم پیمان است … مفاهیم نیز طبقاتی ذهنی هستند که برای گروه بندی اشیا ، وقایع و خصایص مورد استفاده قرار می گیرند ، مفاهیم به انسان کمک می کند تا اطلاعات دنیای خود را سامان بخشد ، آنها قابلیت تعمیم دارند یعنی می توانند از اختصاص شخصی به فرآیندی وسیع تر از خویش نایل گردند … حال این پرسش را پیش می آید که در ساحت اندیشه مفاهیم چگونه عمل می کنند ؟ … مفاهیم اگرچه ساخته و پرداخته دستان تاریخ و گوناگونی رای اندوزی بوده اند اما در روان هر فرد یا جامعه ای به جامه جداگانه در می آیند و از چیزی جریان می یابند که جامه مشاهداتی هر کسی است ! …( کتاب زبان و زمان )

این مطلب پرسش هایی را برایم ایجاد کرد از جمله آن که :

– روان یک کرمانی چگونه شکل گرفته است و می گیرد ؟ ( منوط به آن که اهل کدام بخش از استان کرمان است ) از چه گذرگاه هایی عبور کرده و می کند ؟

– برای او چه چیزهایی ارزش نامیده می شوند ؟

 – مفاهیم اصلی برای اش چیست و چه طور پدیدار می شود ؟

– چرا برخی این شهر را شهر خفتگان می بینند ؟ کما این که آنها از جایی که هستند این را می گویند و نه می دانند و نه می توانند تصور کنند که شاید اگر آنها نیز در آن خطه رشد می یافتند همین گونه می شدند …

– گویند کرمانی ها افرادی خوش گذران اند هرجا بروند بالشت و پتو همراه شان است ، بسیار دست و دلباز اند و طرف دار آجیل و شیرینی … این ویژگی ها چرا و چه طور ایجاد شده است ؟ به راستی اگر حال این مردمان این قدرخوب است پس چرا از دور آنها را با حال خوب نمی بینند ؟

 – چرا کسانی که زاده و تربیت یافته کرمان هستند ولی اکنون آن جا ساکن نیستند برای کرمان نگران اند ؟

– چرا خاکی پر از نعمت با شهرتی جهانی در سرزمین خودش کمتر شناخته شده است ؟

– برای یافتن این پرسش ها و هزاران پرسش دیگر چه می توان کرد ؟

– چه کسانی می توانند یاری گرش باشند ؟

نمی دانم ولی شاید لازم باشد برای بازنگری و یافتن راه های رشد کمی از خانه فاصله گرفت …کل نگرانه نگریست … شاید آنگاه کمبودها بهتر عیان  شوند  …

من اکنون در شهر تهران در حال نگارش این متن هستم و نمی دانم در وجود یک کرمانی چه جریاناتی جاری است اما این را متوجه می شوم که کرمان و مردمانش می توانند بیش از آن چه اکنون وجود داشته و دارد گوالش و فزونی یابند … و این تمنا حاصل نمی شود مگر آن که از جایی که هستند ، از اقلیم شان ، از فرهنگ و خرده فرهنگ های شان ، از آداب و رسوم و اسطوره و افسانه های شان و… شروع کنند …

باشد که نه تنها خانه های شان بلکه کوچه پس کوچه های شان نیز روشن و پر فروغ شود …

باغ شازده ماهان

(عکس ها از سایت : مجله علی بابا)

شاید بتوان گفت هر روانی باغی است سرسبز چشم به راه پدیدار گشتن …

با سپاس از خانم مهدیه مهرور ( اهل کرمان – ساکن تهران ) و خانم مهناز ظریف ( اصالتا اهل یزد – ساکن تهران ) که برای تهیه این پژوهش یاری گر اینجانب بودند .

نوشته شده توسط: خانم محیا معروفی

منابع :

کتاب ها و مقالات
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان(1373) ، میراث فرهنگی استان کرمان ، کمیته پژوهش شورا فرهنگ عمومی
احمدی ، امید علی(1377) ، فرهنگ عمومی انسان کرمان ، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان
احمدی ، حبیب (1378) ، قومیت و قوم گرایی در ایران ، تهران ، نشرنی
سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان کرمان(1383) ، سالنامه آماری استان کرمان (1382) کرمان ، معاونت آمار و انفورماتیک
قلندری ، حمید(1375) ، مروارید کرمان ، تهران ، موسسه فرهنگی آفرینه
مرکز کرمان شناسی(1381) ، کرمان در یک نگاه ، کرمان

سایت

Miras.kr.ir

Tabnak.ir

Isna.ir

Irna.ir

Visitiran.ir